گرۀ بحران جمعیت باز نمی‌شود؟/ میزان تولد فرزند در 1403 کاهشی شد

کدخبر: ۷۱۸۱۶۹
اقتصادنیوز: در روز‌های اخیر سازمان ثبت‌احوال آمار ولادت‌های سال 1403 را منتشر کرد. نتایج نشان می‌دهد روند کاهشی ولادت‌ها همچنان و با سرعت بیشتری ادامه دارد.
گرۀ بحران جمعیت باز نمی‌شود؟/ میزان تولد فرزند در 1403 کاهشی شد

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: در سال گذشته نسبت به سال 1402 تعداد ولادت‌ها در حدود 78 هزار تولد کمتر شده است. این رقم برای سال 1402 نسبت به سال 1401 حدود 17265 ولادت بوده است. یعنی تعداد کاهش موالید در سال 1403 حدوداً 4 برابر کاهش موالید در سال 1402 نسبت به سال قبلشان بوده است.

این کاهش در حالی اتفاق می‌افتد که قانون جوانی جمعیت تازه نفس است و اگرچه هنوز به گفته مسئولان درصد کمی از آن در حال اجراست، اما به هرترتیب این وضعیت جامعه‌ای است که مسیر سیاست‌های جمعیتی خود را تغییر داده! کاهش پی در پی به طوری که استان گیلان در سال 1403 رکورد تلخ کم‌نظیری از خود به‌جای گذاشته و آمار موالید آن از آمار وفات آن کمتر شده است و به احتمال بالا به‌زودی رشد منفی را تجربه می‌کند اگر تا‌کنون آن را تجربه نکرده باشد. رشد منفی همان زنگ خطری بود که تمام تلاش‌ها برای حل آن و نرسیدن به این سطح به کار گرفته شد. اما چرا همچنان گره‌ بحران جمعیت باز نمی‌شود؟

 ریشه‌ها‌ی جمعیت‌شناختی

باز نشدن گره بحران کاهش جمعیت دو ریشه دارد. ریشه نخست علل جمعیتی و ریشه دیگر علل غیر‌ جمعیت‌شناسی است. از منظر علم جمعیت‌شناسی کاهش میزان‌های باروری به دو دلیل اتفاق می‌افتاد؛ یک، یا افراد کم فرزند می‌آورند؛ دو، یا افراد دیر ازدواج می‌کنند. هنگامی که باروری طی مدت طولانی و چند دهه زیر سطح جانشینی قرار بگیرد، نظیر آن چه امروز جامعه ما گرفتار آن است، سهم گروه دوم پر رنگ‌تر می‌شود. برخلاف سال‌های دهه هفتاد که سهم گروه اول پررنگ‌تر بود. یعنی با شروع برنامه‌های تنظیم خانواده و کاهش جمعیت در دهه شصت و هفتاد افرادی که تصمیم گرفتند از دو به سه فرزندی و از سه به چهار فرزندی حرکت نکنند سهم بیشتری در سقوط نرخ باروری داشته‌اند و افرادی که دیرتر ازدواج می‌کردند سهم بسیار کمتر. اما امروز وضع کاملاً متفاوت است. سال‌های طولانی مدت تجرد، بی‌فرزندی برنامه‌ریزی شده و فاصله طولانی بین فرزندان وزن پررنگ‌تری در کاهش باروری ایجاد کرده‌اند. یعنی افراد دیر ازدواج می‌کنند، به دنبال آن دیر فرزند می‌آورند و به یک یا نهایتاً دو فرزند بسنده می‌کنند. به طور مثال در تهران به عنوان یک کلانشهر دارای باروری بسیار پایین، میانگین سن ازدواج مردان در نخستین ازدواج در حدود 30 سال و میانگین سن مردان در نخستین پدر شدن نزدیک به 34، 35 سال است. وقتی جامعه‌ای به دنبال سطوح بالای باروری است آیا 35 سالگی برای اولین فرزند دیر نیست؟ فرزند دوم قرار است در چه سنی متولد شود؟

حال به برنامه‌های تبلیغی در کشور نگاه کنیم، تجرد و کم‌کردن فاصله میان ازدواج تا فرزند نخست چه سهمی از تبلیغات جمعیتی دارد؟ وقتی می‌گوییم باروری 1.6 فرزند است معنای آن چیست؟ یعنی عمده زنان در جامعه به طور میانگین تا پایان سن باروری‌شان کمتر از دو فرزند خواهند داشت! پس چرا عمده تبلیغات جمعیتی به سراغ خانواده‌های چهار و پنج فرزندی رفته‌اند؟ واضح است که این گزاره به این معنا نیست که چهار و پنج فرزندی بد است، هرگز! چه بسا آرزوی بسیاری از مردم داشتن چنین خانواده‌ای است اما وقتی میانگین سال‌های تجرد در کشور به 29 سالگی نزدیک شده (بر اساس آمار سال 1402) و رقم باروری عدد 1.6 را نشان می‌دهد پس احتمالاً در تبلیغات فرهنگی باید روی نقطه‌ دیگری بایستیم و به آن وزن بیشتری بدهیم. اما امروز در برنامه‌های تبلیغی نه تنها روی نقطه درست نایستاده‌ایم بلکه آن را کاملاً ر‌ها کرده‌ایم. مانند بیماری که سرفه می‌کند و ما به او قرص سرماخوردگی می‌دهیم در حالی که سرفه‌ او از ابتلای به سرطان ریه است.

هنگامی که سن فرزندآوری خصوصاً نخستین فرزند بسیار بالا باشد، عملاً مراتب بالاتر فرزند برای خانواده‌ها دور از دسترس خواهد شد. پایین آوردن سن تجرد و به دنبال آن پایین آوردن سن فرزندآوری یکی از نقاط کلیدی است که تحقق خانواده‌هایی با اندازه بزرگ‌تر را امکان‌پذیرتر می‌سازد. اما پایین آمدن این دو مؤلفه به چه چیز بستگی دارد؟ پاسخ را در ریشه‌های غیر جمعیت‌شناختی باید دنبال کرد.

 ریشه‌های غیر جمعیت‌شناختی

دومین ریشه‌ای که سفت و محکم اجازه باز شدن گره بحران جمعیت را نمی‌دهد ارزش‌ها و ساختار‌های ضدخانواده است. چطور می‌توان با یک ساختار ثابت، یک روز سیاست‌های کاهش باروری را اجرا کرد و روز دیگر سیاست‌های افزایش باروری را؟ در چندین دهه قبل، آن زمان که بازار برنامه‌های کاهش جمعیت در بسیاری از کشور‌ها داغ بود مقالات آکادمیک از نظام آموزش عالی و دانشگاه به عنوان یک عامل بسیار مؤثر در کاهش جمعیت نام می‌بردند. با یک جست‌وجوی ساده در پایگاه‌های علمی جهان به وفور می‌توانید این گزاره را به عنوان یکی از مؤثرترین ساختار‌های منجر به کاهش باروری ببینید؛ چرا‌که مهم‌ترین سنین ازدواج و باروری افراد در آن سپری می‌شود و افراد ناچارند میان نقش دانشجویی و نقش همسری و والد تنها یکی را انتخاب کنند. حال اگر کشوری بخواهد در مسیر سیاست‌های جمعیتی خود تغییری ایجاد کند چطور می‌تواند در همان زمین و با همان ساختار به اهداف خود برسد؟

ساختار‌های ضدخانواده با عملکرد خود مداوماً تجرد و بی‌فرزندی و تک‌فرزندی را بازتولید می‌کنند. مثلاً نظام آموزش عالی هیچ‌گاه شما را به عنوان پدر، مادر، همسر، سرپرست خانوار به رسمیت نمی‌شناسد، او تنها شما را به‌عنوان یک دانشجو به رسمیت می‌شناسد. حالا در این بین تشویق‌هایی هم داده می‌شود که به جای اصلاح به شما کمک می‌کند تا باروری بیشتری داشته باشید. تشکیل خانواده و برعهده گرفتن نقش والد در اولویت کدام دستگاه است؟ آیا قوانین موجود (نه صرفاً قوانین جمعیتی) نتایج‌شان تکریم نقش مادر است یا اجبار مادر به انتخاب نقش مادری یا نقش غیر مادری؟ نتایج‌شان تشویق مرد به تشکیل خانواده و برعهده گرفتن یکی از نقش‌های والدین است یا سوق دادن مردان به دیر ازدواج کردن و دیر تشکیل خانواده دادن و دیر و کم فرزند آوردن؟

در اینجا لازم است به شاخصی به نام باروری ایدئال اشاره کنیم. باروری ایدئال که آن را با نام‌های دیگری مانند تعداد فرزند دلبخواه نیز می‌شناسند به زبان ساده نشان می‌دهد که افراد در صورت امکان میل به داشتن چند فرزند داشتند؟ یکی از آخرین پیمایش‌های صورت گرفته این رقم را در کشور ایران 3 فرزند نشان داده است. اما باروری واقعی ایران تقریباً نصف این مقدار است؟ این تفاوت چه چیز را نشان می‌دهد؟ این تفاوت نشان می‌دهد که میل به داشتن خانواده بزرگ در ایران همچنان بالا است اما موانعی بر سر راه وجود دارند که اجازه تحقق این میل را نمی‌دهند و آن همان ساختار‌ها و ضدارزش‌هایی است که تشکیل خانواده و فرزندآوری را مداوماً به تأخیر می‌اندازند.

 لمس موقت یا ثبات؟

در اینجا ذکر دو نکته ضروری است. نخست آن که آیا به دنبال لمس موقت سطح جانشینی هستیم یا به دنبال ثبات روی آن؟ این دو از مسیر متفاوتی حاصل می‌شوند. ثبات روی سطح جانشینی نیازمند اصلاح ساختار‌هایی است که تجرد و بی‌فرزندی را بازتولید می‌کنند و ما نام آن را ساختار‌های ضد خانواده گذاشتیم. این اتفاق سبب می‌شود تا نسل‌های بعدی نیز در شرایطی زیست کنند که ساختار‌های جامعه همگی افراد را به تشکیل خانواده و فرزندآوری سوق دهند. البته این به معنای بی‌اثر بودن تشویق‌ها نیست. اما اعطای تشویق‌ها نباید ما را از اصلاح ساختار‌ها و اصلاح ضدارزش‌ها غافل سازد.

نکته دیگر آن که باید توجه داشت تبیین غربی‌ها از کاهش جمعیت تبیین اقتصادی است و این تبیین در جهان مشهور شده است. حال آن که کاهش باروری نخستین ضربه خود را به نهاد خانواده می‌زند، آن را کوچک می‌کند و کارکرد‌های آن را به واسطه حذف پیوند‌های خویشاوندی از این نهاد می‌گیرد. پس این مهم است که در برنامه‌های تشویقی جمعیت، اصل تشکیل خانواده را نیز مورد توجه قرار بگیرد و از غفلتی که امروز نسبت به آن و تأثیر آن بر باروری می‌شود فاصله بگیریم. نتیجه بی‌توجهی به این وضعیت ازدواج دیرهنگام، فرزندآوری دیرهنگام و توقف زودهنگام رفتار باروری (نسبت به سال‌های ازدواج) و رقم خوردن بحرانی است که امروز شاهد آن هستیم. 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید